من و تو ...!!!



من و تو کم بودیم ...

گفتنی ها کم نیست، من و تو کم بودیم

خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم

گفتنی ها کم نیست ، من و تو کم گفتیم

مثل هذیان دم مرگ از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم

دیدنی ها کم نیست ، من و تو کم دیدیم

بی سبب از ژائیز جای میلاد اقاقی ها را پرسیدیم

چیدنی ها کم نیست ، من و تو کم چیدیم

وقت گل دادن عشق روی دارقالی بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم

خواندنی ها کم نیست ، من و تو کم خواندیم

من و تو ساده ترین شکل سرودن را در معبر باد با دهانی بسته واماندیم

من و تو کم بودیم ، من و تو اما در میدانها اینک اندازه ما می خوانیم .

ما به اندازه ما می بینیم ، ما به اندازه ما می چینیم

ما به اندازه ما می گوییم ، ما به اندازه ما می روئیم

من و تو کم نه ، که باید شب بی رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم

من و تو کم نه و درهم نه ، که می باید با هم باشیم !!!

من و تو حق داریم در شب این جنبش ، نبض آدم باشیم

من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم !!

گفتنی ها کم نیست ...





 
نظرات 2 + ارسال نظر
نیما یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:46 ق.ظ

اول سلام
من و تو کم نه ، که باید شب بی رحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم
قشنگ بود
اما خونه ات تو بلگفا خیلی قشنگتر بود
شادشادشاد باشی

[ بدون نام ] دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:59 ق.ظ http://www.najyeshargh.blogsky.com

دوست دارم به خاطر این شعر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد